کد مطلب:246031 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:294

یکی از شاگردان خاص امام جواد می گوید
من در بستر بیماری افتادم، بیماریی آن چنان سخت كه از بازگشت سلامتی و بهبود، كاملا مأیوس شدم و مرگ را در چند گامی خود یافتم. وحشت مرگ، بیش از مریضی بر من سایه انداخت و سراسر وجود مرا فراگرفت. آن چنان كه شب و روز از وحشت مرگ می گریستم، نه از درد بیماری.

امام جواد علیه السلام كه از بیماری من آگاهی یافت با تنی چند از دوستان به عیادتم آمد و به محض این كه حال مرا جویا شد، عقده ی دلم گشوده شد و ترس و وحشتم را از مرگ به حضورشان ابراز كردم.

امام فرمودند: «می دانی چرا از مرگ می ترسی بنده ی خدا؟!»

من ماندم. و امام ادامه دادند: «برای این كه مرگ را نمی شناسی. بگذار با مثالی مرگ را برایت ترسیم كنم.

تو اگر تمام تنت آلوده به چرك و كثافت و زخم باشد و بدانی كه با رفتن به حمام همه ی این زخمها و آلودگیها پاك می شود، آیا مشتاق استحمام نمی شوی؟» گفتم: «چرا یابن رسول الله! ترجیح می دهم هر چه زودتر حمام كنم و از آن زخمها و آلودگیها پاك شوم.»

امام فرمودند: «مرگ برای مؤمن به منزله ی همان حمام است. آخرین منزلگاه و جایگاه شستشو از آلودگیهای گناه. مرگ، رها شدن از رنج و



[ صفحه 50]



اندوه است و پیوستن به آسایش و شادمانی. غم به دل راه مده و شادمان باش از این سفر شادی آفرین.»

پس از این كلام آرام بخش امام، انگار همه ی آن غم و اندوه از دلم گریخت و جای خود را به سكون و آرامش و نشاط داد. [1] .



[ صفحه 51]




[1] معاني الاخبار - صفحه ي 290.